#غروب_خورشید_پارت_89
بتول خانم-اشکال نداره دخترم پيش مياد..من-ولي خيلي زشت شد..وروميز نشستمو زدم زير
گريه..واقعا ناراحت بودم..چراپانته آ بايد اينکارو ميکرد.کلي تمرين کردم که خراب نکنم..حتي از
سميرا جون هم ناراحت شدم..بتول خانم اومدو منو گرفت توبغل-گريه نکن دخترممن-باور کنيد من نميخواستم جلو چشمشون بدشم..ببينيد حتي هيچ کدومشون نيومدن پيشم
حالمو بپرسن..بتول خانم-ديدم دخترم..نگران نباش سميرا خانم يکم اخلاقش بده وگرنه کي
دلش مياد به دختر خوبي مثل تو اينجوررفتارکنه.حالاهم پاشو صورتتو بشور که آقا آرياهم
مياد..بلندشدمو رفتم دستشويي..نميتونستم هنوزم خودمو نگه دارم حالا چجور برم توروشون نگاه
کنم..صورتمو شستمو رفتم بيرون..آتوسا جلوي دستشويي ايستاده بود تامنو ديد بانگراني اومد
سمتمو گفت-خوبي خورشيد؟قربونت برم من ديدم که پانته آ پاشو دراز کرد تابخوري
زمين..بابغض توگلوم که هرچند به زور نگهش داشته بودم گفتم-من خوبم.واز بغل آتوسا اومدم
بيرونو با شرم وخجالت رفتم پيش بقيه..ايندفعه رفتم رومبل تک نفره نشستم..سرم پايين
بود..پانته آ-خوبي خورشيد جان؟اشکال نداره واسه عروس هاي تازه کار پيش مياد
آقا ايمان-پانته آ ساکت..وروبه من گفت-خوبي دخترم؟سرمو تکون دادم-من عذر ميخوام
نميخواستم اينجورشه
سميراجون-حالاکه شد..نميشه کاريش کرد..حرفينزدم چون اگرحرف ميزدم نميتونستم جلوي
خودمو بگيرم وگريم ميگرفت..همون موقع آرياهم رسيد..باهمه سلام کردو به من رسيد-سلام
خانمي خوبي؟
من-مرسي توخوبي؟
آريا-ممنون منم خوبم..رفتو لباس هاشو عوض کردو اومد نشست..روبه من گفت-خورشيد ميري
romangram.com | @romangram_com