#غروب_خورشید_پارت_85
مژده-به به خورشيد خانم..
من-سلام خوبي عزيزم..
مژده-مرسي توخوبي؟من-خداروشکر..ميگم مژده فردا جزوه هاي اين چندروزي رو که نبوديم واسم مياري؟
مژده-باشه حتما ميارم..من-مرسي..چه خبر خاستگاري نگين چطور پيش رفت؟
مژده-واي نگو..پسر خوبي بود آشنا هم که بود نگين هم قبول کرد
من-به به مبارکه.دست راستش رو سر تو
مژده-وا ول کن بابا..کي حوصله شوهرداره..خنديدمو گفتم-خواهيم ديد..خب گلم من ديگه برم
کاري نداري؟
مژده-نه فدات بوس باي..وگوشيو قطع کردم..يکم ديگه کارهامو انجام دادمو رفتم دوش گرفتم و
خوابيدم.............
سپيده-جونه من؟؟کي هست حالا؟
نگين-بخدا جواب بله داديم فعلا قرار شده صيغه شيم تا بعد مشخص ميشه کي جشن نامزدي
بگيريم
مهسا-مبارک عروس خانم
مژده- ست راست خورشيد روسر اينم اومد..سپيده باناز گفت-اوممم نفربعدي منم..
من-انشاا.. هممون خوشبخت شيم..
نگين-انشاا..همون لحظه استاد اومدو رفتيم سرجاهامون..امروز چندتا کلاس پشت سرهم
داشتيم..سپهر زياد جلو چشممون نبود..داشتيم ميرفتيم بيرون که صداي پانته آ ميخکوبمون کرد-
romangram.com | @romangram_com