#غروب_خورشید_پارت_49

داشتم..خداروشکر بالاخره اين آهنگ به پايام رسيد..نميدونم چرا انقدر طولاني بود!

چراغ ها روشن شدند و گروه ارکستر آهنگ شادي رو گذاشتند وهمه رفتن وسط وشروع به

رقصيدن کردند..دخترا اومدن سمتم.

سپيده-خانمي افتخار ميدي?

من-واي نه..خودتون برين برقصين

مهست-برو بابا..دستمو گرفتو به زور کشوندم وسط..به اجبار کلي باهاشون رقصيدم..البته دروغ

نگم خيليم خوش گذشت..بعد از چندتا آهنگ به زور از دستشون خلاص شدم..آريا هم داشت با

چندتا مرد ميرقصيد..پانته آ هم کنار آتوسا نشسته بودو داشتن حرف ميزدند..

رفتم نشستم کمي بعد هم آريا اومد..

آريا-خوش گذشت?

من-مگه ميشه بااين کفش ها رقصيد.پاهام دارن کنده ميشن

آريا-ديگه مهموني بايد تموم شه.آخراشه.

يکم گذشت..شام خورده شد..همه مهمان ها اومدن و کلي عکس گرفتيم و بعد ازاون هم کم کم

ديگه همه رفتند..پانته آ هم که بدون خداحافظي رفت..اهميت ندادم.بزار واسه خودش بسوزه..

فقط خانواده هاي نزديک مونده بودن..

باباي آريا-تبريک ميگم انشاا.. هميشه شاد باشيد.وپيشاني هردومونو بوسيد.بعد از اون سميرا

جون اومد-تبريک ميگم

من-مرسي ممنون...پيشاني آريا رو بوسيد اما با من فقط دست داد..

romangram.com | @romangram_com