#غروب_خورشید_پارت_43

من-مرسي ممنون.دستتون دردنکنه..باکمک سپيده مانتو وشالمو پوشيدم و از نرگس خانم

خداحافظي کرديمو رفتيم بيرون.

ماهان اومده بود دنبال مهسا وسپيده.قرار بود جشن توي باغ آريا اينا برگزار شه.همين که ما

رسيديم هردوشون برگشتن ومارو نگاه کردند.آريا درست نميتونست منو ببينه آخه سرم پايين

بودوشالم هم کشيده بودم جلو.اومد دستمو گرفتو به سمت ماشين رفتيم.دروباز کردو سوار شدم

خودش هم سوار شد..اول به طرف آتليه رفتيم.يه آتليه بزرگ وشيک بود.باهم پياده شديمو رفتيم

داخل..مثل اينکه از قبل هماهنگ شده بود آخه سريع فرستادنمون توي اتاق..عکاس يه خانم بود

حدود23ساله بود.

خانم-خب آقاي ارجمند اول ازتون عکس دونفره ميگيرم و بعد تکي.باکمک خانم مانتومو درآوردم

ورفتم سمت آريا..هردو ميخکوب هم بوديم.آريا يه کت وشلوار مشکي بالباس قرمز وکراوات

مشکي پوشيده بود..موهاشوهم خيلي شيک زده بود بالا.واقعا که ماه بود اين مرد..اينکه تيپ

هامونو ست کرده بوديم خواسته من بود..

خانم-خب جوونا آماده ايد?

نگاهمو از آريا گرفتم و باگفتن بله آماده شديم واسه عکس

وارد يه اتاق شديم که ديواراش مشکي بود..اولين عکسمون من ايستاده بودم و آريا هم پشت

سرم ودستاشو گذاشته بود رو کمرم ومن سرمو به عقب چرخونده بودم و صورتامون نزديک هم

بود..واقعا من باگرفتن اين چند عکس مردم وزنده شدم از خجالت تااينکه بعداز گفتنچندتاعکس رفتيم واسه عکس تک نفره..کلي عکس تک نفره گرفتيم که تنها عکسي که من

عاشقش شدم عکسي بود که من ايستاده بودم وقيافه خيلي جدي گرفته بودم..آرياهم اينطور

romangram.com | @romangram_com