#غروب_خورشید_پارت_200


آريااااااا....خدايا نميخوام آريا رو از دست بدم...

سريع رفتم بالا وگوشيمو برداشتم وبه سپهرزنگ زدم

سپهر-بله

ميون گريه گفتم-خدالعنتت کنه..خدا ازت نگذره عوضي..

سپهر-خورشيد گفتم که مجبور شدم..منو ببخش ولي راه ديگه اي نيست

من-سپهر تورو خدا بيخيال شو...نميتونم عوضي...بدون آريا ميميرم..من ازتو متنفرم..ببين...ببين

مهسا دوست داره خوشبخت ميشيد..هرکاري بخواي ميکنم ولي از غيد اين کار بيا بيرون..بازندگيم

بازي نکن...

هق هق گريم شدت گرفت..نميتونستم حرف بزنم..

من-توروخدا

انگار اونم داشت گريه ميکرد...

سپهر-خورشيد بخدا نميتونم..عشق من اونقدر جدي هست که حتي هرروزم مثل

زهرميگذره..خورشيد باورکن هيچوقت قصد ناراحتيتو نداشتم..انقدر عشقم نسبت بهت پاکه که

نميتونم توصيفش کنم...

خوشبختت ميکنم..قول ميدم

من-خدا ازت نگذره کثافت...بروم بمير..

وگوشيو کوبيدم توي ديوار..باصداي بلند زار ميزدم..ديگه تهش بود..نميشد کاري کرد...واي خدا


romangram.com | @romangram_com