#غروب_خورشید_پارت_199
سپهر-خورشيد حرفمو جدي بگير..اگر طلاق نگيري جون يکي عز عزيزات در خطر ميوفته
ميدونستم تهديدش الکيه
من-هيچ غلطي نميتوني کني..وگوشيو قطع کردم..
کثافت اين باز شروع کرد...اگر....اگر کاري کنه چي?نه نه خورشيد نترس آرياگفت
مراقبه..هيچکس نميتونه من واز آريا واين زندگي جدا کنه
گوشيو گذاشتم رو عسلي کنارتخت ورفتم پايين...
خيلي گرسنم بود..کلي صبحانه خوردم تا ساعت...03ديگه داشتم ميترکيدم که سفره رو جمع
کردم...
زنگ در به صدا دراومد..پيک موتوري بود..رفتم بيرونو بسته بزرگي رو ازش گرفتم...
از طرف سپهربود...واي خدا من بايد چکارکنم...هرروز يه نفر..هرروز يه مصيبت
بسته رو بازکردم...پر از نامه هاي عاشقانه...ودرآخر يه پاکت که متفاوت تراز همشون بود..بازش
کردم..نوشته بود:
خورشيدم اگر اين حرف هارو ميزنم مطمئن باش از سرناچاره..عشق تو خيلي پاکه..نميخوام
ناراحتت کنم ولي مجبورم...ببين گفتم بازم ميگم اگر نياي بامن يه نفر از خانوادت کشته ميشه...2روز وقت داري تصميم
بگيري....من يا عزيزت?
قلبم ايستاد..نفسم حبس شده بود..اشکام گونه هامو به شستن گرفتن
اين داشت تهديد ميکرد...نه خداااااا...نههههه...خدا لعنتت کنه سپهر..تمام کاغذارو پاره
کردم...خدا لعنتت کنه...
romangram.com | @romangram_com