#غروب_خورشید_پارت_174
آريا-من بچه دوست دارم
باتعجب گفتم-بچـــــه؟؟
آريا-خب آره من بچه دوست دارم
لبخند زدمو گفتم-دختر يا پسر?
آريا-دختر
من-اسمش?
آريا-نميدونم..آرام خوبه..مثل اسمش هم آرام باشه..دوست دارم بچمون مثل تو
باشه..آروم،،ساکت،،خانم..
لبخندي زدمو چيزي نگفتم
من-بلندشوبريم قدم بزنيم...بلندشدو هردو کنارهم راه رفتيم...
نگاهي به تيپ هردومون انداختم..من يه دامن بلندسفيد،مانتو راحتي سفيد وشال سفيد...آرياهم
شلوار مشکي ولباس سفيد...
هردو باپاي برهنه روي شن ها کنار دريا قدم ميزديم..خيلي لذت بخش بود
من-آريا اگر يه روز کسي بخواد مارو از هم جداکنه چکارميکني?
آريا-خب تااونجايي که من ميدونم نميتونه..حالا واسه چي چنين سوالي ميپرسي?
من-همينطوري...آريا جواب درست بدهآريا-خب چي بگم?اگر بخواد جدا کنه بلايي به روزگارش ميارم که حتي خودشم نتونه تصور کنه..
من-واگر جداکرد?
romangram.com | @romangram_com