#غروب_خورشید_پارت_156


نوبت تبريک گفتند..

خوشحالي هردوي ما مخصوصا من قابل توصيف نبود..از ته دل خدارو شکرميکنم به خاطر همه چيز

فقط،کاشکي باباهم بود..چقدر دلم ميخواست اين لحظه بابا خوشحالي منو ميديد.....آهنگ شادي پخش شدو همه رفتن وسط..منو آريا هم رفتيم..انقدر رقصيديم با بچها که ديگه به

نفس نفس افتاده بودم..

چندساعتي گذشت که با صداي گروه ارکستر همه به سرجاهاشون برگشتند..ميز و کيک وغيره....

رو گذاشتند وسط پيست رقص..

چراغ هاخاموش شد وچند تا چراغ رنگي روشن بود..

من وآريا هردوپشت ميز ايستاديم..دست تو دست هم،با کمک هم وباهم کيک رو بريديم..صحنه

زيبايي بود..منو آريا باهم کيک رو دهن هم کرديم..ارکستر شروع کرد به نواختن آهنگ شاد....من

هم چاقو رو از دست آريا گرفتم ووسط رفتم وشرو کردم به رقصيدن..آهنگ قشنگي بود.

تودلم هميشه هستي

پيش روم اگه نباشي

عاشقت که ميشه باشم

آرزوم که ميشه باشي

دوري وازم جدايي

ولي کنج دل يه جايي داري

مثله نبضي تو وجودم


romangram.com | @romangram_com