#غروب_خورشید_پارت_155
عاقد هم که ازش معلوم بود اعصاب نداره هي قيافشو چپ وراست ميکرد..وا خب يکي نيست بگه
اينجور نکن توي فيلم بد ميفتي
عاقد براي بار دوم خطبه عقد رو خوند که مهسا باز تيکه پروند
مهسا-عروس زير لفظي ميخواد
سميرا جون هم اومد وجعبه اي به رنگ سورمه اي به آريا داد..
آريا هم جعبه رو باز کرد وگردنبندي که به اسم آريا بود رو گردنم انداخت..
عاقد-براي بار سوم ميگم خانم خورشيد قاسمي آيا وکيلم شما را به عقد آقاي آريا ارجمند بدون
اجبار وباخواسته قلبي وميل خودتان در آورم?
همه منتظر بهم چشم دوختند..واي خدايا وقتش بود..از اين لحظه اولين گام زندگي جديد وبر
ميدارم..با اسم خدا وتوکل برخدا لب باز کردم
من-با اجازه مادرم و....بعد از مکث کوتاهي ادامه دادم-روح پدرم وکتاب مقدس بله
صداي دست وکل وجيغ بود که بلند ميشد..خودمم دست کمي نداشتم از خوشحالي ميخنديدم...
عاقد هم دوباره خطبه رو خوند وصداي(با اجازه پدر ومادرم وکتاب مقدس بله)،آريا به گوش
رسيد..وباز هم لبخندي از خوشحالي روي لب همه نقش بست..
عاقد هم مارو بااميد خدا وزندگي خوب وخوش زن وشوهر اعلام کرد..شاهد هاي عقد هم مهسا
ونيما بودند..
حلقه هايي رو که هم خريده بوديم رو آوردند وهريک در دست ديگري کرديم...واقعا فوق العاده
بود..آريا هم پيشانيمو بوسيد وبعد از خوردن عسل وتشکر از عاقد،همه مهمان هااومدن وهريک به
romangram.com | @romangram_com