#غروب_خورشید_پارت_134


خورده-مشروب خوردي آريا?

آريا-فقط يکم

من-اين يکمه حالو روزتو ببين..آخه چرا?چرا خوردي مگه چيز مهمي هست?آريا سرشو به پشتي صندلي تکيه دادو گفت-نه خورشيد...آب دهنشو قورت دادو ادامه داد-فقط

نميخوام اتفاقي واست بيفته..من مراقبتم خورشيد.نترس..

اين داشت هزيون ميگفت..واي چکار کنم?مامان که دعوا ميکنه يه مرد مست و بيارم تو

خونه..خودمم نميتونم برم خونشون..آريا داشت واسه خودش حرف ميزد منم دنبال چاره

ميگشتم..تااينکه يه چيزي به ذهنم رسيد..گوشي هم که همراهم نبود

روبه آريا گفتم-آريا گوشيت کجاست?

آريا-واسه چي?

من-بده کار دارم..با دست به صندلي عقب اشاره کرد

من-آخه اينجا جاي موبايله..خم شدمو گوشي رو برداشتم و شماره باباي آريا رو گرفتم..آريا

چشماشو بسته بود.فکرکنم الان هاست که ديگه خوابش ببره..باباي آريا بعد از چند تا بوق جواب

داد

آقاامير-الو آريا معلومه کجايي?

مکث کوتاهي کردمو گفتم-سلام

آقاامير-خورشيد?سلام دخترم خوبي?شماکجاييد?هرچي هم به گوشي تو زنگ زدم جواب ندادي

من-بابا ما الان جلوي خونه ما هستيم توي ماشين آريا.آريا مست کرده منم نميتونم بيارمش.ميشه


romangram.com | @romangram_com