#غروب_خورشید_پارت_131
آريا-خورشيد يه لحظه ساکت شو..چيزي نگفتم که شماره اي گرفت.مطمئن بودم که پانته آ
هست..
آريا-الو...
............-
آريا-گوش کن ببين چي ميگم پانته آ..اگر فقط يک بار ديگه رفتي سمت خورشيد خودت ميدوني
............-
آريا-نه تو گوش کن
.............-
آريا-اه بسه پانته آ ببين هزار بار بهت گفتم بازم ميگم تو دختر زندگي من نيستي.من وقتي تصميم
گرفتم با خورشيد ازدواج کنم پاي همه چيشم وايسادم نه تو ونه کس ديگه اي نميتونين منو
منصرف کنيد...........-
آريا-گريه نکن فقط بگو باشه
............-
آريا-هرغلظي که ميخواي بکن..خود داني.. وتلفنو قطع کرد..اشکام شروع کرده بودن به باريدن..
من-تهديد کرد?
آريا-نميتونه کاري کنه.توهم اصلا سمتش نرو..ديگه حتمي شد که نبايد بري دانشگاه..اومد سمتمو
گفت-خورشيد گريه نکن.من حواسم به همه چي هست..دانشگاهتم که تموم شد ديگه هرجا
خواستي بري يابامن مياي يا آتوسا.باشه?سرمو به علامت مثبت تکون دادم که دستشو به نرمي
romangram.com | @romangram_com