#غروب_خورشید_پارت_13

معرفي شد که چيزي از خانوميت کم نداره

مامان-ممنون لطف داريد

آقاي ارجمند-خب گفتني هارو گفتم فقط ميمونه جواب شما

مامان-من حرفي ندارم اين آينده دوتاجوون هست.بحث سر يه عمره خودشون بايد تصميم

بگيرن.منم از تصميماتشون پيوري ميکنم

آقاي ارجمند-بله حق باشماست

مامان آريا با نازوعشوه گفت-خب اگر مشکلي نباشه اين دوجوون برن باهم يکم صحبت کنن

مامان-چه مشکلي?دخترم آقا آريا رو به اتاقت راهنمايي کن..منم باگفتن بااجازه اي زيرلب

ازجام بلندشدم وآريا هم پشت سرم اومد.وقتي وارد شديم من روي تخت نشستم وآرياهم روي

صندلي ميز آرايش.بينمون سکوت بود تااينکه آريا سکوتو شکست-خب مثل اينکه حرفا زده

شده(..اوخي نازي چه صداش کلفتو مردونست)

آريا-اگر سوالي هست بپرسيدمن-راستش بااين صحبتا نميشه که طرف مقابلو شناخت.بحث سريه عمر زندگيه.فکرکنم بايد

شناخت بيشتري داشته باشيم

آريا-بله.پس اگراشکالي نداشته باشه چندجلسه بيرون قرار ميزاريم تا شناخت بيشتر شه

وبعدش بستگي به نظر هردوطرف داره

من-منم موافقم.

آريا-خب خاله مادرتون توضيحات لازم رودادن اگر چيزديگه اي واسه گفتن نداريد بريم بيرون

ومنم با گفتن حتما از سرجام بلندشدم وهردو رفتيم سرجاي قبليمون نشستيم..

romangram.com | @romangram_com