#غروب_خورشید_پارت_11
وبعدش يه مرد وارد شد.اين هم حتما پدرشه.مرد قدبلند که روي صورتش ته ريش داشت
وموهاش جو گندمي بود با چشماي سبزاول به مامان باخوشرويي سلام کرد وبعدش رسيد به من
-سلام دخترم
من-سلام خوش اومديد بفرماييد داخل
-زنده باشي..ورفت داخل
بعد از اونم يه دختر خيلي خوشگل وارد شد.چشم هاي اينم سبز بود وقد نسبتا بلندي داشت
وهيکل لاغروپوست سفيد.خيلي دخترنازي بود منکه با ديدار اول عاشقش شدم.
اومد سمتم وباهام روبوسي کرد
-سلام خورشيد جون من آتوسام.خوشبختم عزيزم
من-سلام.همچنين خانومي
اينم فکرکنم خواهر پسره بود.تااونجايي که مامان ميگفت اسم پسره آريا ارجمند بود..
نوبت رسيد به آريا..به چيزي که ديدم شک کردم..چشمام چهارتا شده بود..واي خــــدا اينکه
همون پسر مغروره صبحي بود.ديدم که ميگفت بايد برم خاستگاري پس نگـــــو..اونم تعجب
کرده بود.رومو ازش گرفتم وسرمو انداختم پايين.بامامان به گرمي سلام کردو رسيد به من.يه
دسته گل رز حاوي از رز هاي قرمز،رو دستم داد به همراه جعبه ي شيريني.اومــــــم چه قشنگ
من عاشق گل رزم
آريا-سلام
من-سلام خوش اومديد..ورفت سمت بقيه ومامانم هم دنبالشون رفت.به رفتنش نگاه کردم.اينم
romangram.com | @romangram_com