#غروب_خورشید_پارت_106


من-همه چي درست ميشه

مهسا-فقط ميخوام ببينم اون دخترکيه که به من ترجيح ميده همين..هيچي نگفتمو رومو کردم

طرف نگين که داشت ميرقصيد..سپيده هم حرفي نزد ومهسا هم رفت توي خودش..مژده اومدو

کشوندمون وسط ومن فقط به خاطرمهسا که حال وهواش عوض شه رقصيدم..کلي رقصيديم

تااينکه نگين رضايت دادورفتيم نشستيم..آريا اومد کنارم وگفت-بهت گفته بودم خيلي قشنگ

ميرقصي?لبخند زدمو نگاهش کردم که متوجه شدم اخم کرده

من-چي شده?

آريا-ديگه جلوي مرد غريبه نرقص..خوشم نمياد کسي نگاهت کنه..اوممم آقامون غيرتي

شده..لبخند زدمو دستشو به نرمي فشردم که اونم دستمو توي دستش گرفت...

بعداز اون ديگه نرقصيدم..يه نگاه به گوشيم انداختم چندتا ميسکال از مامان داشتم..روکردم به

آريا وگفتم-مامان زنگ زده متوجه نشدم ميرم بيرون زنگش بزنمآريا-ميخواي باهات بيام?

من-نه زود ميام.سرتکون دادو شالمو بهم دادوگفت-پس اينو بنداز دورت..سرتکون دادم.گوشيمو

برداشتم ورفتم توحياط..توي حياط خيلي کم کسي بود رفتم گوشه اي کنار درخت ايستادمو شماره

مامانو گرفتم..مامان-الو خورشيد....من-سلام مامان جونم خوبي?مامان-سلام دخترم.چرا جواب

ندادي نگران شدم....من-ببخشيد سروصدا زياد بود نفهميدم....مامان-اها کي مياين?من-نميدونم

ولي تا03برميگرديم...مامان-باشه مراقب باشين به آرياهم بگو حواسش باشه توي شب خطرناکه

رانندگي...من-باشه مامان کاري نداري?مامان-نه خداحافظ...من-خدانگهدار..گوشيو قطع کردمو


romangram.com | @romangram_com