#غروب_خورشید_پارت_101
تاپايين توري مانند بود که قسمتي از بدن از زير تور مشخص بود
آريا-اين نه توريه بدنت توش مشخصه..چندتا ديگه هم ديديم که آريا يه لباس انتخاب کرد..لباس
قشنگي بود وهم ساده هم شيک..يه لباس بلند کرمي رنگ بود که تاروي شکم تنگ بود واز شکم
تاپايين گشادتر ميشدو يکم هم دنباله داشت..روي قسمت شکم کمربند ازهمون رنگ ميخورد کهروش سنگ هاي کرم رنگ کارشده بود واز همون مدل کمربند واسه استيناش هم استفاده شده
بود..
آريا-اين چطوره?
من-عاليه..آريا رو کرد به فروشنده که دوتا دختر جوون بودن وگفت-از اين لباس سايز خانم من
بدين..دختره با ناز نگاهم کردو گفت-همين سايزشونه..لباس رو در آورد وداد دستم و همراه يکي
از دخترا رفتم داخل اتاق پرو..با کمک دختره لباسمو پرشيدم..دقيقا سايزم بود..خيلي رو تن قشنگ
بود..رفتم بيرون وآريا نشسته بود وتامنو ديد بلند شدو اومد سمتم-عاليه مخصوص تو درست
شده..وبا برق خاصي نگاهم کرد..دختره-مدل هاي ديگه هم..
آريا هموطور که منو نگاه ميکرد پريد وسط حرف دختره وگفت-همينو ميبريم..دختره هم ديد ضايع
شده با غيض نگاهمون کردو رفت پشت ميز..حساب کرديمو اومديم بيرون..به اصرار آريا يه کفش
پاشنه بلند کرم رنگ که روش پاپيون مشکي رنگ بودو خيليم ناز بود خريديم
من-خب توهم بريم خريد کن..آريا هم به اجبار من يه کت وشلوار کرم رنگ همراه لباس سفيد
وکراوات طلايي خريد..فوق العاده بود مخصوصا اينکه خيلي به آريا ميومد..ساعت هاي01بود که
آريا گفت بريم شام بخوريم ولي من قبول نکردم ومنو رسوند خونه..بعد تشکر وخداحافظي رفتم
خونه.به مامان لباس هارو نشون دادم وبعد از نيم ساعت رفتم واسه خواب..........
romangram.com | @romangram_com