#قربانی_یک_بازی_احمقانه_پارت_99
یکراست به خانه رفت . دیگربه دانشگاه برنمی گشت هرچه می خواست بشود او به مدارکش احتیاج نداشت ، او به هیچ چیز و هیچکس احتیاج نداشت.
* * *
- پسره نمی خواد انصراف بده دارن انصرافش می دن
ستاره جزوه اش را کنار گذاشت و رو به نازنین گفت : چی میگی ؟ یعنی چی ؟
- بابا یعنی خودشون می خوان اخراجش کنن بهش گفتن خودت محترمانه انصراف بده
- نه مگه میشه ؟!!
- ای بابا من پدر خودمو درآوردم تا مخ این پسره منشی رئیسو زدم این اطلاعاتو ازش بیرون کشیدم اونوقت تو تازه میگی نه مگه میشه
و با لحن بامزه ای ادای ستاره را درآورد.
مریم در حینی که می خندید گفت : حتماً بخاطرقضیه باغه
ستاره که تا این لحظه به فکرفرو رفته بود ناگهان ازجای خود بلند شد وگفت : من باید یه جایی برم بعداً می بینمتون
- اِ کجا ؟ صبر کن ببینم
romangram.com | @romangram_com