#قربانی_یک_بازی_احمقانه_پارت_18
- باشه پدرسوخته من که از پس زبون تو بر نمیام
راحله وارد بحثشان شد وگفت : نه سیروس خطرناکه ستاره خیلی سر به هواست
ستاره با اعتراض به مادرش نگاه کرد و گفت : إ مامان من کجا سر به هوام من خیلی هم محتاتم
سیروس خندید و گفت : دخترم راست میگه راحله ، قول میده که مواظب خودش باشه نه ؟
ستاره به طرف مادرش رفت بوسه ای روی گونه اش نشاند و گفت : قول قول
راحله که در مقابل پدر و دخترکاری از دستش بر نمی آمد با زدن لبخند رضایتش را اعلام کرد .
* * *
- ستاره جان عزیزم امروز کلاس نداری ؟
ستاره که با حوله در حال خشک کردن موهایش بود وارد سالن شد و گفت : نه چطورمگه ؟
- رویا الان زنگ زد گفت داره میاد اینجا
- ای ول ، خاله رویا
رویا خواهر کوچکتر راحله فوق لیسانسش را به تازگی گرفته بود و به عنوان مهماندار هواپیما مشغول به کار بود ، پنج سال ازستاره بزرگتر بود و به خاطر نزدیکی سنی وتجردش رابطه خوبی با ستاره داشت .
romangram.com | @romangram_com