#قشاع_پارت_8
امیرعباس-برای تو نمی کنم برای برادرزادمه
-ولی این پاهای مادر برادرزادته،بده من
امیرعباس-پاتو بکن تو کفش
-نمی کنم
امیرعباس-خـــدا..این چرا اینقده لج بازه؟!میگم پاتو کن تو کفش هوننیا من امیرحسین نیستما،من جوش بیارم آمپرم بره بالا کوچیک بزرگ نمیشناسما،پاتو کن تو کفش... «پامو تا توی کتونی کردم و پاشنه ی پای سردم به دست امیرعباس خورد گفت» چرا پات اینقدر سرده؟!جورابت کو؟
-من جوراب نمی پوشم کف پام آتیش می گیره
از جا بلند شد و در رو زد و زن عموپروانه در رو باز کرد و گفت:
زن عمو پروانه-چیشد؟چیزی جا گذاشتید؟!
امیرعباس-زن عمو یه جفت جوراب بیارید،این جوراب نپوشیده
زن عمو پروانه-باشه!
-من جوراب نمی پوشم،پام به گز گز می افته
romangram.com | @romangram_com