#قشاع_پارت_36

ملیح مامان دستمو فشرد و گفت:
ملیح مامان-تو چرا معذرت خواهی می کنی عزیزم؟!
-برای یادآوری غصه هاتون
ولی در اصل عذرخواهیم بخاطر مهران بود که اگر عاشق لعیا نبود..اگر وقتی لعیا گفت "نه" ازش می گذشت و می رفت پیِ زندگیش و می گذاشت راهشو تقدیر رقم بزنه هرگز این اتفاقات نمی افتاد..مهران لعنت به تو...چطور لعنتت کنم که تو پاره ای از منی و قلبم برای برادرم می تپه و نمی تونم نفرینت کنم که دودمان همه ی ما رو به باد دادی...
باز هم با صدای پچ پچ از خواب بیدار شدم و مثل همیشه بیدار بودم ولی چشمامو باز نمی کردم،ملیح مامان گفت:
ملیح مامان-برو دنبال حاج مهراد این طفل معصوم دیشب بی تابی باباشو می کرد...
امیرعباس-کجا برم؟!آدرس بدید نمی دونم حاج مهراد کجا کار می کنه که!
باز هم با صدای پچ پچ از خواب بیدار شدم و مثل همیشه بیدار بودم ولی چشمامو باز نمی کردم،ملیح مامان گفت:
ملیح مامان-برو دنبال حاج مهراد این طفل معصوم دیشب بی تابی باباشو می کرد...
امیرعباس-کجا برم؟!آدرس بدید نمی دونم حاج مهراد کجا کار می کنه که!
ملیح مامان-پیش برادرش دیگه،تو بازار صنف ابزارفروش ها..مثل قدیم هنوز همون جائین که قبلا بودن...

romangram.com | @romangram_com