#قشاع_پارت_32

ملیح مامان-شما برید من هستم
زن عمو پروانه-صبح میام جامونو عوض کنیم
ملیح مامان هم سری تکون داد و گفت:
ملیح مامان-خیله خب باشه حالا تا صبح،برید که صبح همه اتون باید برید سر کارتون
عمو رسول اومد پیشونیمو ب*و*سید و گفت:
عمو رسول-خیلی حواست به خودت باشه من دیگه کششِ هیچ غمی رو ندارما،امیرحسین کوچولوی منم مراقبش باش
آهسته لبخندی زدم و امیرعباس گفت:
امیرعباس-ملیح مامان اگر چیزی خواستید یا خدای نکرده اتفاقی افتاد زنگ بزن
ملیح مامان-خیله خب پسرم برید
امیرعباس به من نگاه کرد و گفت:
امیرعباس-الأن دیگه درد نداری؟!

romangram.com | @romangram_com