#قشاع_پارت_24
عرشیا هم با شیطنت گفت:
عرشیا-دیگه ترشیدی رفت!
امیرعباس هم پوزخندی زد و گفت:
امیرعباس-اَی بابا ما که مثل شما زرنگ نیستیم آقاعرشیا
عرشیا-آره زرنگی،دم روباه هم از زرنگی تو تله است!
محکم زدم به بازوی عرشیا و گفتم:
-اُـی!!
عرشیا-اِی بابا منظورم این نبود که!
-اِ!؟منظورت اون بود؟
عرشیا-منظورم کارای خودم بود
امیرعباس به من نگاه کرد و گفتم:
romangram.com | @romangram_com