#غم_نبودنت_پارت_60


توکا_غزل..هستی؟

_چی شده؟

توکا_مامان فهمید.از صبح داره گریه میکنه.

_از کجا فهمید؟کی بهش گفت؟

توکا دوباره زد زیر گریه.

_دقم دادی دختر د حرف بزن دیگه.

توکا_صبحی طاها موهاشو با ماشین زد.

خیره شدم به روبرو.به رفت و امد ماشینا..لرز گرفتم.یه باد سرد پیچید تو تنم.

_چرا؟

توکا_غزل.بیا باهاش حرف بزن.امروز حال روحیش اصلا خوب نبود.موهاش و از ته تراشید و بعدم زد اینه اتاقشو شکوند.الانم در اتاقشو قفل کرده.هیچکسم راه نمیده.بیا غزل.

_اومدم.

گوشی و قطع کردم و گذاشتم تو جیب مانتوم.راه افتادم و قدم زدم.باید فکر این روزاشم میکردم.فکر این زجرا این لحظه های تلخ و که فقط تو فیلما ازشون دیده بودم.

سر راه روبروی یه مغازه ایستادم و خیره شدم به ویترین رنگارنگش.یاد خرید کردنمون افتادم.اون موقع مو داشت..الان چی یعنی چه شکلی شده؟صورتش با اون چشمای دریایی حتما خیلی بی روح شده..

دستم نشست رو زنگ و به ثانیه نکشید که باز شد.توکا بود با چشمای پف کرده.صدای گریه طوبی خانم میومد.

_بابات کجاست؟

نوکا_از خونه زد بیرون.فکر کنم پیش مهرداده.

رفتیم تو.طوبی خانم با دیدن من دوباره زد زیر گریه.روبروش جلو پاش زانو زدم.دستشو گرفتم..

طوبی خانم_دیدی چی به سرم اومد.جوون دسته گلم داره جلو چشمام پر پر میشه..حالا چه خاکی تو سرم کنم؟بچم موبه سرش نمونده گوشت تو تنش نیست.

_طوبی خانم..اینجوری که شما داری بدتر میکنی.طاها الان روحیه میخواد یه فضای شاد می خواد..این گریه ها بیشتر حالشو خراب میکنه.

سریع دست از گریه برداشت و با بغض گفت_چه کار کنم؟بخدا هرکاری لازم باشه میکنم..حاضرم قلبمو در بیارم بذارم تو سینش..هر چی خون تو تنمه رو بکشن بریزن به رگاش فقط بچم سالم بمونه..فقط زنده باشه و نفس بکشه..

بغض کردمو اشکامو پس زدم.

_بخدا نیاز به این کارا نیست.خوب میشه بهتون قول میدم.

توکا اومد کنار مامانش و گفت_مامان اروم باش.بذار غزل بره با طاها حرف بزنه.

نگاه طوبی خانم پر از التماس بود.

_خیالتون راحت.

از پله ها رفتم بالا.در اتاقش بسته بود.نشستم رو زمین و تکیه دادم به در اتاقش و سرم و چسبوندم بهش.

_طاها..نمیخوای در و باز کنی؟نامرد خوشگل کردی به من نگفتی؟بذار ببینمت شکل کی شدی؟رونالدو..؟

صدام بغض داشت ولی خندیدم و گفتم_ولی دیگه پس گردنی زدنت ملس میشه ها..هر جا هم بری مثل نورافکن همه جا رو روشن میکنی.

romangram.com | @romangram_com