#غم_نبودنت_پارت_61
هیچ صدایی نیومد.حرف نمیزد.
_بی انصاف..بذار ببینمت.
طاها_چیو ببینی؟ضعف و بدبختیمو؟
_نخیر..می خوام سر کچلتو ببینم دیوونه.میخوام ازت عکس بگیرم بذارم بگراند گوشیم.
با خنده تلخی گفت_که بهم بخندی؟
_که بهت بخندم.
در با صدای ارومی باز شد.
بلند شدم ایستادم.کاشکی بتونم ارومش کنم.
در اتاقش و باز کرد.اینه اتاقش شکسته بود و خرده هاش رو زمین ریخته بود.خودشم گوشه اتاق پایین تختش مچاله شده بود.
چقد ضعیف و لاغر شده بود..صورتش رنگ پریده بود و سرش..اخ خدا موهاش..موهای ل*خ*ت و مشکیش..موهایی که سرش و تکون میداد از ل*خ*تی زیادش مثل حرکت اب تکون میخوردن..موهایی که به چشمای ابیش جلا میدادن..ابروهاش چرا انقد کم پشت شدن..کو مژه های فر خوردش؟اخه خدا رحمت کجا رفته؟
طاها_دیدی؟برو دیگه
_من که هنوز چیزی ندیدم؟
اومدم جلوتر..
طاها_شیشه نره تو پات..
_حواسم هست.این لوس بازیا چیه؟خب تو که میدونی زشت میشی چرا کچل کردی؟هرچند از نظر من الان شبیه این فوتبالیست خارجیای جذاب شدی..اووم..چه پسر خوردنی و خوشتیپی..
طاها_بیخود جو نده.
نشستم روبروش..پایین تخت.
طاها_نمیخواستم ببینمت.
_تا کی؟مگه نگفتی تا اخرش باشم.تا اخرش نمیخواستی منو ببینی؟
طاها_میفهمم عذاب میکشی از دیدنم.
_میفهمی با این کارت همه رو عذاب میدی؟صدای گریه های مامانتو میشنوی..چشمای پف کرده توکا رو دیدی؟بابا چی؟منم تا وقتی شادم که تو شاد باشی.
طاها_بهم حق نمیدی؟
_نه نمیدم..به ادم نا امید حق نمیدم.من نامزدتم.ازت می خوام بخندی..پاشی..محکم وایسی.من مرد می خوام طاها..مرد.
طاها_من دیگه هیچی ازم نمونده.
_د داری چرت میگی دیگه..
نشستم رو تخت.
_طاها..
نگاهم کرد.
romangram.com | @romangram_com