#غم_نبودنت_پارت_56


طاها_میبینی چقد بی جون و بی عرضه شدم.از پس خودم بر نمیام چطور میتونم مراقب تو باشم؟

دلم گرفت.بغض داشتم.

اونم بغض داشت..صداش میلرزید_پاهام شل شدن..حس کردم زیر پاهام خالی شد..سرم گیج رفت.غزل باور کن اگه مریض نبودم..اگه جون تو تنم بود اگه این درد لعنتی نبود..نمیذاشتم کسی کمتر از گل بهت بگه..غزل من قبلا انقد بدبخت نبودم.

گریم گرفت.

_طاها..تروخدا..

طاها_تنم حس نداره..موتو سرم نمونده.

دست کشید بین موهاش و یه چنگ از موهای سیاهش کف دستش بود..

چشمام تار میدید ولی قطره اشکی و که از چشمش چکید و دیدم.

_طاها..جون من گریه نکن.

طاها-حتی نمیتونم همراهت باشم..نمیتونم کارایی که که ازنامزدت میخوای و واست انجام بدم..نمیتونم پا به پات بدوم..نمیتونم غزل.

روشو ازم گرفت..شاید بازم یه قطره اشک دیگه..

_طاها..من فقط می خوام باشی..همین.

طاها_امروز..جلوی این پسرا..حتی نتونستم از دستشون نجاتت بدم..دیگه فقط به درد مردن میخورم.

عصبی بلند شدم و جیغ زدم_بسه..بسه دیگه.

دستامو گذاشتم رو گوشمو گریه میکردم.

طاها_با این همه حرف..بازم غزل بانوی من بمون..همه امیدم تویی.تاوقتی هستم باش غزل.





با افسون نشسته بودیم تو اتاق من..رو تخت یه نفره من و تکیه داده بودیم به دیوار زیر پنجره..

اون با گوشیش ور میرفت و هر چند لحظه ای یه بار یه پیام واسم میخوند..عاشقانه خنده دار غمگین..

منم نشسته بودم و خیره بودم به جواب ازمایشای تازه طاها.

چیزی ازشون نمیفهمیدم ولی جوابشونو میدونستم..مهرداد بهم گفته بود.ریه هاش هم عفونت کردن..باید میفهمیدم دلیل سرفه های این چند وقتش و گرفتگی نفسش از چیه..

دیگه نمیدونم چه جوری از خدا بخوام که نگاه به جوونیش بندازه به مهربونیش.کاش خدا رحمش بیاد و طاها رو ببخشه به خونوادش به خودش..به من.

این روزا بدجور وابسته شدم به طاها. وابستگی بده خیلی بد.دلبستگی بد نیست.دل که ببندی ..دلتو که شکوند یا دلتو پس زد دل میبری ولی وابسته که باشی هیچ رقمه نمیتونی وا بدی..تا تهش هستی وایسادی کنارش.پای همه چی باید وایسی پای دردا غصه ها شادیا کمبودا پای عشقش پای گریه اش و چقد این موقع دوست داری با جون و دل وایسی..چون وابستشی..

افسون_چی میخوای از تو اون برگه ها در بیاری؟

_اینکه کاشکی همه این چرت و پرتای خارجکی اشتباه شده باشن..

افسون_سرفه ها و تنگی نفسش هم اشتباست؟

_درد منم همینه.

romangram.com | @romangram_com