#غم_نبودنت_پارت_51


کنارم ایستاد..قدش از من بلند تر بود و هیکلش ورزشکاری نبود ولی خوب بود.خوش لباس بود.

چند دقیقه بینمون سکوت بود و اروم گفت_واست شعر بخونم؟

نگاهش نکردم.

_اگه ارومت میکنه بخون..





امشب از آسمان ديده تو

روي شعرم ستاره ميبارد

در سكوت سپيد كاغذها

پنجه هايم جرقه ميكارد

شعر ديوانه تب آلودم

شرمگين از شيار خواهشها

پيكرش را دوباره مي سوزد

عطش جاودان آتشها

آري آغاز دوست داشتن است

گرچه پايان راه ناپيداست

من به پايان دگر نينديشم

كه همين دوست داشتن زيباست

از سياهي چرا حذر كردن

شب پر از قطره هاي الماس است

آنچه از شب به جاي مي ماند

عطر سكر آور گل ياس است

آه بگذار گم شوم در تو

كس نيابد ز من نشانه من

روح سوزان آه مرطوب من

بوزد بر تن ترانه من

آه بگذار زين دريچه باز

خفته در پرنيان رويا ها

romangram.com | @romangram_com