#غم_نبودنت_پارت_195


چشمامو سریع بستم و گفتم_امیر..این کارا یعنی چی؟

امیر علی_منو خر فرض کردی؟

داشت تو چشمام اشک مینشست.خدا مگه من چکار کردم؟وای خدا..

چسبیدم به دیوار و اون دو قدم با من فاصله داشت.

امیر_رو گوشام شاخ میبینی؟

_امیر بخدا به جون بابام من رفتم ارایشگاه.اصلا..اصلا بیا زنگ بزن اسم ارایشگاهش نیکو بود.بپرس من کی اونجا بودم.بعدم از میوه فروشیه نزدیک خونه خالت اینا خرید کردم.بخدا راست میگم امیر..

بغضم داشت میترکید.از ترس دستامو تو هم گره میدادم.

یهو امیر کمربندش و اورد بالا و من از ترس جیغ کشیدم و چشمامو بستم و هر لحظه منتظر بودم که درد کمربند بخوابه رو تنم ولی چرمی کمربند و دور کمرم احساس کردم.

چشمامو باز کردم.

امیر کمربند و انداخته بود دور کمرمو و منو کشید سمت خودش و با همون اخم وحشتناک گفت_ب*و*س یا گاز؟؟





چشمام باز مونده بود.امیر هنوزم اخم داشت.با تعجب نگاهش کردم.دستام رو سینش بود و خودم تو آ*غ*و*شش و اون دستش به کمربندش بود که با اونا منو مهار کرده بود.

_چی؟

امیر با اخم گفت_اگه نگی خودم انتخاب میکنم.

پسره بیشوور.قلبم ریخت.گفتم دیگه امیر علی انقد و*ح*ش*ی نیست!!

_منو ترسوندی؟

امیر علی_حقت بود.منم ترسیدم وقتی جواب تلفنامو ندادی و گوشیت خاموش شد.

_خب..از عمد که نبود!

امیر علی_ولی مال من از عمد بود.

_خیلی لوسی..

امیر علی بازم با اخم گفت_نگفتی..ب*و*س یا گاز؟

_خودت انتخاب کن.

چشماشو شیطون کرد و گفت_مطمئنی؟

_اوهووم..

امیر علی_لپو بیار جلو..

وای تصور گاز گرفتن از لپم خیلی دردناک بود.ولی خو امیر خواسته بود.چشمامو بسته بودمو دستامو مشت کرده بودم و ناخود اگاه هی صورتمو عقب عقب میبردم.

امیر علی_انقد وول نخور..

romangram.com | @romangram_com