#غم_نبودنت_پارت_183


عطر زدم و کیف دستی سفیدمو گرفتم دستم.

توکا کل کشید و ابجی غزاله و ترانه و فرانک اومدن تو اتاق..اونا هم با دیدن من کل کشیدن و فرانک رفت و با اسپند دود کرده اومد و دور سرم گردوند.

افسون ب*غ*لم کرد و با بغض گفت_کم نیاری خواهری؟

گونشو ب*و*سیدم و گفتم_خیالت راحت.

ابجی غزاله اومد و منو از ب*غ*ل افسون کشید بیرون و اروم در گوشم گفت_میدونم دوست داشتی امروز مامان هم پیشت بود.هر دختری ارزوشه ولی ..تنها نیستی گلم.مطمئن باش روح مامان هست.خوشحاله غزل.

خودش گریه کرد و قطره اشک چکیده از چشممو با سرانگشتش پاک کرد.ب*و*سیدم و گفت_سفید بخت بشی عزیزم.بخند امروز باید شاد باشی..

چهار ماشینه رفتیم تا محضر.جایی که امیر علی ادرس داده بود.

وقتی رسیدیم امیر دم در بود و دوتا از صمیمی ترین دوستاش که از قبل میشناختمشون هم پیشش بودن.

خیلی خوشتیپ شده بود.یه جورایی ست من بود.کت شلوار کرم و بلوز مردونه سفید.کراوات هم نبسته بود..خیلی لباس تو تنش جلوه داشت.

چشم ازش گرفتم و همگی وارد محضر شدیم.

بخاطر شلوغی یه بیست دقیقه ای معطل شدیم تا نوبت ما شد.

خانواده امیر علی و عمش و خاله هاش و عموش هم که شوهر ابجی غزاله باشن هم بودن.

بالاخره نوبتمون شد و رفتیم تو.

من و امیر علی نشوندن کنار هم بالای سفرهی عقد نمایشی تو محضر.اعظم جون چادر سفید حریری انداخت رو سرم.دخترا بالاسرم بودن و یه پارچه سبز رو سرمون گذاشته بودن و قند میسابیدن.

مانا روبروم بودبا اینکه یه لبخند کجکی رو لبش بود ولی نگاهش خیلی عصبی و پر نفرت بود.

همه کنارم بودن.فراز روبروم بود و با لبخند بهم چشمک زد.

نمیدونم امروز از صبح چرا همش یاد طاها میفتم.دیشب هم خوابش و دیدم.چیزی از خوابی که دیدم یادم نیست ولی استرس گرفتم.نکنه راضی نیست و روحش در عذابه.

نگاهی از تو اینه تو سفره به توکا انداختم که یکی از لبه های پارچه رو گرفته بود و با خنده میگفت _عروس رفته گل بچینه.

مگه دارن خطبه رو میخونن؟امیر کنارم بود و کلا بود و نبودش فرقی نداشت.اصلا نه حرفی میزد و نه نگاهم میکرد.شاید اونم مثل من استرس داره.استرس ازدواج با دختری که شاید بازم در اینده ولش کنه.

دستامو باز کردم و چشمامو بستم.تو دلم از مامان و طاها اجازه خواستم.مطمئنم هردوشون راضین.هردوشون خوشبختی منو میخوان.منم با امیر خوشبختم..هر چقد سخت ولی خوشبختم.

عاقد_عروس خانم دوشیزه غزل عابدینی .برای بار سوم عرض میکنم ایا به بنده وکالت میدهید شما را با مهریه معلوم به عقد دائم اقای امیر علی حداد در بیاورم؟وکیلم؟

مهریه معلوم؟راستی مهریم چقد هست؟یادم رفت موقعی که رفته بودم خواستگاری امیر مهریه رو ازش بپرسم..

اومدم دهن باز کنم که..

حس کردم یه بوی خوش زیر بینیم پیچید.جوریکه چشمای بستمو ناخوداگاه باز کردم.چقد این بو این عطر واسم اشنا بود.منو یاد طاها انداخت.نه عطر تنش بود نه عطری که استفاده میکرد..ولی هربار که میرفتم تو اتاقش این بو رو حس میکردم..طاها همیشه واسم یه دوست و همراه خوب بود.طاها واسم دعا کن..میدونم هستی..دعا کن خوشبخت شم..

_با اجازه پدرم..بله

صدای کل و دست و صلوات با هم قاطی شده بود.

عاقد_اقا داماد..وکیلم شما را به عقد دائم دوشیزه خانم غزل عابدینی در بیاورم؟

امیر علی_بله

romangram.com | @romangram_com