#غم_نبودنت_پارت_17
پشت سرم بود.اروم برگشتم.نگاهش خسته بود..شوق سر شب تو چشماش نبود..صداش خسته بود.
دلم گیر بود؟معلومه که بود..گیر خودش بود.دلم گیرداده بود به دلش و فقط امیر و می خواست.
سرم و اروم اوردم پایین..یعنی اره..یعنی بله..یعنی دلم گیره خودته .
چرا حس کردم رنگش پرید چرا حس کردم دستشو گرفت به دیوار که نیفته چرا حس کردم تنش لرزید.
چرا چشمام تارن..چرا گلوم بغض داره..چرا لبام میلرزن؟چرا دوست دارم گریه کنم..چرا من همیشه تنهام؟
اخ خدا کاشکی منو جای طاها میبردی..
وقتی دلت خیلی شکسته..وقتی تنهایی رو خیلی نزدیک لمسش میکنی.وقتی عشقت و رفته حس میکنی..وقتی دنیا رو تیره و تار میبینی.وقتی تو شبی که دست رد به سینه عشقت زدی هوا بارونی باشه..میشی مثل من..میشینی لبه پنجره اتاقت و چشمات و میبندی و میذاری قطره های بارون شوری اشکای جاریه رو صورتت و بشوره و تو به اخرین لحظه دیدارتون فکر میکنی..به چشماش نگاهش صداش..
بعضی وقتا دوست داری از ته دلت جیغ بزنی تا این تنهاییت و یه نفر دیگه هم بغیر از خودت حسش کنه..لمسش کنه درکش کنه.
اخرین لحظه دیدار ما پریدگی رنگ امیر علی بود و محو شدن نگاهش پشت پلکای خیس از اشک من..
نمیدونی چه زجری کشیدم وقتی حس کردم غرور امیرم شکست..وقتی فهمید دلم گیره یکی دیگست..وقتی غیرتش و شکستم..وقتی حس کرد یه مرد تو زندگیمه..
چشمامو باز کردم و حیاط بارون خورده و گلای خیس از اشک اسمون و با چشمای اشکی نگاه کردم..دل منم مثل حیاط خونمون بارونی بود..
گوشیم زنگ خورد..افسون بود..
_سلام
افسون_سلام عروس خانم..یه زنگ نزنیا..کی اومدی غزل..زود تند سریع بگو بله رو دادی؟
_نه
افسون_شوخیه جالبی بود..عروس خانم یه بار دیگه میپرسم..بله دادی؟
_افسون من جدیم
معلوم بود گیج شده..
افسون_منظورت چیه؟
_مگه نگفتی سریع بله نده..بگو میخوام درس بخونم..قصد ازدواج ندارم؟
افسون_یعنی خوابوندیش تو اب نمک؟
یه اه عمیق کشیدم..کاشکی اینطور بود..
_نه..ردش کردم
افسون_غزل..داری باهام شوخی میکنی دیگه؟
_نه..امشب شب بدی بود افسون.
افسون_بحثتون شد..غزل حرف بزن..چرا تلگرافی حرف میزنی؟دق کردم
romangram.com | @romangram_com