#غم_نبودنت_پارت_114
داشتیم میرفتیم بشینیم که مانا و یه دختر بور خارجکی جلو راهمون سبز شدن.
نگاه مانا پر از فخر و غرور بود ولی سعی میکرد که خودشو اروم و مهربون نشون بده که چندان هم موفق نبود.با سری بالا به دختر کناریش اشاره کرد و گفت_ماریان خواهر مارتین.
یه دختر حدودا 32 ساله کپی برابر اصل با مارتین.قد بلند و اندام موزون.لباس ساده ولی زیبایی پوشیده بود و تنها ارایش موها و صورتش یه رژ لب خوشرنگ و یه گل سر بین موهای حالت دارش بود.
از سادگیش خیلی خوشم اومد.با اینکه عروسی داداشش بود ولی از همه دخترای اینجا که معلوم نیست عروسیه کیشونه ساده تر بود..
با لبخند و لهجه غلیظ سلام و ابراز اشنایی کرد.
افسون واسمون ترجمه کرد و از طرف ما بهش تبریک و خوش امد گفت.
مانا با قیافه ای که پر از تکبر بود گفت_جای تعجب داره تو این زمونه کسی یه کلام زبون خارجی سرش نشه..
افسون واسه من و توکا ترجمه کرد ولی مانا نگاه خیرش به من بود.
من انگلیسی بلد بودم درواقع میفهمیدم طرفم چی میگه ولی اینکه بخوام جمله بندی کنم و جواب بدم واسم سخت بود.بعدم ماریان امریکایی غلیظ حرف میزد.
در هر صورت مانا حق نداشت اینجوری حرف بزنه .کلا به زبون بی زبونی داشت بهم میفهموند که من یه احمقه کودنم.
اومدم جوابش و بدم که توکا سریع پرید بین حرفمو گفت_چیزه..افسون واسه من ترجمه کرد اخه غزل زبانش خوبه.
نفسام تند شده بود.افسون اخم کرده بود.نمیخواستم این حرف و بزنم ولی انقد عصبی شدم واسه یه لحظه که براق شدم تو صورت مانا و گفتم_مگه تو شعور سرت میشه که من زبان حالیم بشه؟
با نفرت نگاهمو ازش گرفتم و بی حرف از کنارشون با سرعت رد شدم.
خودم و رسوندم تو سرویس بهداشتیا و از شانسم کسی نبود.
بغض داشتم.دستام از زور عصبانیت میلرزید.اون حق نداشت با من اینجوری حرف بزنه دختره عوضی..
همش تقصیر امیر علیه بیشعوره که بهش رو میده..
چرا نده..میخوادش..دوسش داره.
عصبی یه مشت اب پاشیدم به اینه و داد زدم_به درک به جهنم..هردوتون برید بمیرید.
خیسی اب پاشید به صورتم.رومو از اینه گرفتم و تکیه دادم به دیوار و گذاشتم فقط یه قطره اشک بچکه پایین.
حالم از خودم بهم خورد که انقد زبون و بدبخت شدم که اون دختره ایکبیری جرات کنه باهام اینجوری حرف بزنه.
با دوتا نفس عمیق توی دستشویی از اونجا زدم بیرون.اروم رفتم و کنار بابا نشستم.
فراز و توکا رفته بودن تو باغ قدم بزنن.
افسون نشست کنارم و اروم گفت_کارت بچگانه بود.
نگاهش کردم.
افسون_اون همینو میخواد.می خواد تو رو عصبی کنه.
_غلط میکنه.
افسون_فعلا که کرده..عصبی.
_لازم باشه تو دهنش میزنم ولی حق نداره واسه من شاخ بشه..
romangram.com | @romangram_com