#قلب_های_شیشه_ای_پارت_129
- به سلامتی برید و برگردید. باشه . بهم بدین اومد میگم ببر براتون.
نامه رو به سیدا میدم… سیدا اصرار داره که ناهار پیششون بمونم ولی من میگم که باید برم و ساک و وسایلم رو برای سفر آماده کنم… جلوی در میخوام از سیدا خداحافظی کنم که یاد مهندس میفتم… به سیدا میگم: سیدا مهندس زن و بچه داره درسته؟
سیدا با تعجب میگه: زن و بچه؟ شما از کی شنیدین؟
- از صحبتای مهندس با تلفن متوجه شدم.
- آها.
- خوب.
- خوب چی؟
- جوابمو ندادی.
سیدا هول میشه و میگه: از خودش بپرس اگه صلاح بدونه میگه.
به رفتار سیدا فکر میکنم… چه دلیلی داره که جواب سئوالی به این سادگی رو نمیده… چرا مهندس انقدر مرموزه؟… چرا سیدا چیزی نمیگه و جواب سئوالم رو به مهندس واگذار میکنه؟…
- باشه سیدا. فقط کنجکاو شده بودم.
سیدا دستم رو میگیره ومیگه: تورو خدا خانم دکتر ناراحت نشو. مهندس خودش اگه صلاح بدونه در مورد خودش میگه. من نمیخوام بعدا ازم ناراحت بشه.
دستش رو فشار میدم و میگم: باشه عزیزم. خودتو ناراحت نکن.
از سیدا خداحافظی میکنم و برمیگردم خونه… تا عصر دور خونه راه رفتم و از بیکاری همه جا رو برق انداختم… دوش گرفتم … وسایلم روچک کردم که چیزی رو جا نذارم… طبق وعده مهندس باید الانا پیداش میشد… لباس پوشیده آماده توی حیاطم … کوله پشتیم رو کنارم روی تخت میذارم و می شینم … چند دقیقه ای یکبار به ساعت نگاه میکنم… همیشه از انتظار بدم میومده اونم موقعی که میخواستم خبر مهمی بشنوم یا کار مهمی رو انجام بدم… نیم ساعت که میگذره بلند میشم و دور حیاط راه میرم… چرا مهندس نیومده؟… خودش گفت که میاد تا با هم بریم تهران… یعنی یادش رفته؟… اگه فراموش کرده باشه نمی تونم ببخشمش … یک ساعت میگذره ولی نمیاد… قلبم به درد میاد… من برای هیچ کس مهم نیستم … هیچ کس از ته دل نمی خواد به من کمک کنه… خدا میدونه مهندس الان کجاست ؟ یادش رفته که چه قولی به من داده … راه میرم و فکر میکنم… ساعت ها پشت سر هم میگذرن و مهندس نمیاد… دیگه از اومدنش نا امید میشم… از اول هم نباید بهش اعتماد میکردم و حرفم رو میزدم… من فقط خودم رو دارم… خواهر و مادرم برام چیکار کردن که مهندس بکنه؟… یه مرد غریبه که فقط بخاطر دوستی با استادم داره چند تا لطف کوچیک بهم کرده… کوله رو برمیدارم و میرم توی خونه… حوصله در آوردن لباسام رو هم ندارم… همون طور روی تخت دراز میکشم… صبح زود میرم شهر و از اونجا میرم تهران… از اولم قرار نبود کسی کمکم کنه… خودم تنهایی از پسش برمیام…
romangram.com | @romangram_com