رمان گریان تر از گریان

#گریان_تر_از_گریان_پارت_66


ولی یه چیزی کاملا روشنه و اون اینه که اهداف تو و ایدا هنوز پابرجاست.اون رفته ولی توی نامه برات نوشته که اهدافتونو فراموش نمیکنه پس تو هم نباید فراموش کنی که چرا چهارسال تمام کشورتو ترک کردی از روی چه هدفی.

محکم باش هستی درست مثل قبل نذار هرچیزی به زانو درت بیاره توی مسیر زندگی با مشکلات خیلی بدتر از این برخورد میکنی که باید از توشون سالم بیرون بیای نه خورد و نابود.الانم بخواب من خودم پیشتم بخواب ولی وقتی بیدار شدی یه تصمیم درست برای زندگیت بگیر.درضمن دوست ندارم هیچکس ضعفتو ببینه پس سعی کن مثل گذشته بتونی خودتو کنترل کنی.

نمیدونم چقدر گذشت ولی زیر نوازش دست داداش طاها روی زمین سرد و خشک اتاقم خوابم برد.

******

در جواب سوال منشی که اسمم رو میپرسید گفتم:هستی اتشین هستم تلفنی ازتون وقت گرفته بودم_چند لحظه صبر کنید.

نگاهی به دفترش انداخت و بعد از چند بار ورق زدن گفت:درسته بفرمایید بشینید بیمار دکتر که بیرون اومدن شما تشریف ببرید داخل_متشکرم.

روی صندلی نشستم و نگاهی به اطرافم انداختم یه کلینیک تقریبا بزرگ که دکور خیلی زیبا و ارامبخشی داشت.


romangram.com | @romangram_com