#گریان_تر_از_گریان_پارت_65
درحالیکه گریم بیشتر شده بود گفتم:داداش من خسته شدم به خدا دیگه نمیکِشم مگه یه ادم چقدر تحمل داره هان چقدر.
هرچی میخوام فراموش کنم عادت کنم نمیشه.اون بیرون خیابونایی وجود داره که من توی هرکدومش با ایدا خاطره دارم.
این لباسو ببین اینو قرار بود برای عروسی ایدا بپوشم از عطر خودش بهش زده.
این ادکلن هدیه ی تولدمه که ایدا برام خرید.وااای داداش من هیچوقت ایدا رو نمیبخشم اون که میدونست بدون اون نمیتونم پس چرا رفت..ولی نه تقصیر اون نیست همش تقصیر ماهانه ازهمون اولم نسبت بهش حس بدی داشتم از همون اولم بهم الهام شد که این ادم یکی از عزیزترین اشخاص زندگیمو ازم میگیره...داداش تو یه راهی نشونم بده من از این همه درد و حسرت خسته شدم میخوام یکم بخندم خوشحالی کنم ولی چرا نمیشه چرا زندگی روی خوششو به من نشون نمیده.هان داداش چرا؟؟؟مگه من ادم نیستم مگه من دل ندارم چقدر باید لبخند بزنم وقتی شاد نیستم چقدر باید اشکمو غممو به خاطر غرورم پنهون کنم وقتی پر دردم.چرا تا میام طعم خوشبختی رو بچشم میوفتم ته دره ی بدبختی.
داداش در سکوت به نوازش موهام مشغول بود بعد از اینکه من کمی اروم شدم با صدای گیراش گفت:ای کاش هیچوقت بهت اجازه نمیدادم ایرانو ترک کنی هستی.من روی قول تو حساب کرده بودم تو به من قول دادی که درست مثل چهارسال پیشت برمیگردی.
ولی این هستی که من الان میبینم هیچ شباهتی به هستی گذشته نداره.یکم محکم باش خودتو غرورتو حفظ کن ایدا رفته درسته در حق تو ظلم کرده ولی رفته تا ظلمیو که در حق خودش کردن فراموش کنه اگه میموند و عذاب میکشید برای تو بهتر بود یا اینکه بره و چند سال دیگه شاداب و سرحال برگرده.
منو اینجوری نبین توی دلم غوغایه اینکه نمیدونم ایدا الان کجاست و چیکار میکنه خیلی برام گرون تموم شده ولی من سعی میکنم علاوه بر خودم یکمم به ادمای اطرافم فکر کنم.
اینکه ادما در هر شرایطی فقط خودشون و منافع خودشونو ببینن خودخواهیه.منو تو هیچکدوم تا بحال طعم خ*ی*ا*ن*تو نچشیدیم پس نمیتونیم انگیزه ی ایدا رو از این کار بفهمیم.
romangram.com | @romangram_com