رمان گریان تر از گریان

#گریان_تر_از_گریان_پارت_53

میدونم بعد از خوندن این نامه چه حالی بهت دست میده خواهری ولی تو رو خدا درکم کن قلبم داره از جا کنده میشه از یه طرف نفرت از طرف دیگه دلتنگی احاطه اش کرده.

دروغه به خدا دروغه که میگن میشه عاشق شد و بعد فراموش کرد.ولی من میرم تا فراموش کنم میدونم که میتونم.توی تمام زندگیم توی تمام این بیست و چهار سال من توی تنهائیام توی شادیام حتی شبا موقع خواب با یاداوری یه نفر لبخند میزدم و اون یه نفر تو بودی.اگه دارم میرم به این خاطره که نمیتونم ببینم تو هم داری به خاطر من زجر میکشی.ولی قسم میخورم هستی به جون خودت که عزیزترینمی قسم میخورم که برمیگردم ولی وقتی برگردم دیگه اثری از افسردگی توی چهره ام دیده نمیشه...

یه روزی همینجایی که تو الان به تنهایی ایستادی من بهت قول دادم که تنهات نمیذارم و تا اخر عمر به این قول عمل خواهم کرد.

چرا که من حتی وقتی در کنار تو نیستم تمام ذهن و روحم متعلق به توئه.میدونم این کمال نامردیه که دارم تنهات میذارم ولی به همون خدایی که در هرشرایطی پرستیدیش قسم دیگه نمیتونم.این خونه این خیابونا همشون برام یاداور بدترین و احمقانه ترین اشتباه عمرمَن.

دنبالم نگردین پیدام نمیکنین یعنی دیگه هیچکس این ایدای فعلی رو پیدا نمیکنه.میرم و وقتی برمیگردم که قلبمو از نو ساخته باشم و اینقدر درشو محکم بسازم که هرکسی نتونه واردش بشه.

توی تمام این مدت من حتی به خودکشیم فکر کردم ولی هربار قبل از اینکه تیغو روی رگم بفشارم چهره ی تو میومد جلوی چشمم.

با تمام این ها من هنوزم معتقدم عشق زیباست و میتوه زیبایی بیافرینه ولی به شرطی که دوطرفه باشه به شرطی که ه*و*س داخلش راهی نداشته باشه...عشق قشنگه هستی ولی ازت خواهش میکنم تو هیچوقت گرفتار این زیبایی نشو بهت التماس میکنم و مطمئنم تو برعکس من خیلی خوش قولی.

بعنوان اخرین حرف.

romangram.com | @romangram_com