#گریان_تر_از_گریان_پارت_35

تلفن رو برداشتم و شماره ی ایدا رو گرفتم.

تقریبا داشتم ناامید میشدم که صداش که خیلی گرفته بود در تلفن پیچید._الو بله؟_الو ایدا سلام خوبی؟_مرسی تو خوبی؟_منو ول کن تو اینروزا چت شده؟

احساس کردم پوزخندی زد و گفت:چی شده یه دفعه ای یاد من افتادی.

_اذیتم نکن ایدا خواب بدی دیدم حال خوبی ندارم ازت میخوام مطمئنم کنی که حالت خوبه.

_نیازی به نگرانی نیست من حالم خوبه فقط دلم برای مامان تنگ شده..راستی یه چیزدیگه من واقعا به خاطر رفتار دیروز ازت معذرت میخوام ببخش دست خودم نبود از جای دیگه عصبی بودم سرتو خالی کردم.

چرا اینروزا همه عصبانیتاشونو سر من خالی میکنن.

سعی کردم خودمو بیخیال نشون بدم و گفتم:نه بابا اشکال نداره همین که فهمیدم دلیل این بیقراریهات دلتنگیه خیالم راحت شد.راستی تو مدرکتو گرفتی؟

_نه قراره پس فردا برم با ماهان بگیرم مال تو کی اماده میشه.

romangram.com | @romangram_com