#گریان_تر_از_گریان_پارت_31

با عصبانیتی که سعی در پنهان کردنش داشتم گفتم:یعنی چی استاد منظورتونو متوجه نمیشم.

_یعنی اینکه من نمیتونم نمره ی قبولی این درسو بهت بدم.

_اخه چرا؟_چون یه جلسه غیبت داشتی.

_وا استاد من غیبت نکردم دیر رسیدم شما اجازه ی شرکت در امتحانو بهم ندادین الانم شرایط من خیلی خاصه من حتما باید این نمره ی قبولی این امتحانو تا پایان این هفته بگیرم وگرنه با مشکل روبه رو میشم._اون دیگه مشکل شماست.

مرتیکه ی زبون نفهم_من الان باید چیکار کنم؟_فقط یه راه هست و اون اینه که فردا به همراه چند دانشجوی دیگه ای که اوناهم به دلایلی نتونستن امتحان بدن امتحان بدی.

_چی اخه چطوری من از الان تا فردا خودمو برای امتحان اماده کنم.

_شما راه حل خواستی من بهت دادم بقیه اش با خودته.همین الانم باید خبرشو به من بدی که فردا تو امتحان شرکت میکنی یانه.

دلم میخواست دهن باز کنم و هرچی لایقشه بارش کنم مردک عقده ای من که میدونم چون جواب بی احترمی هات به دانشجوها رو میدادم داری دق دلیتو خالی میکنی.فعلا چاره ی دیگه ای نبود باید شانسمو امتحان میکردم موافقیتمو اعلام کردم و با عصبانیت از دانشگاه زدم بیرون ایدا بیرون منتظر ایستاده بود.

romangram.com | @romangram_com