#گشت_ارشاد_پارت_39


شايسته با غيظ به سمتش برگشت و گفت:اين دختره اسم داره بعدشم کمدم پر از لباسه

مامان:نه مادر جان اون لباسا مناسب نيست قديمي شده ديگه بايد بريم يه نو بخريم اينا غريبه ان

شايسته:اولا من کلا نميام اونجا دوما حاج خانوم قباحت داره اسراف تا کي ؟خيلي ها ارزوشونه يکي از همين لباساي منو داشته باشن

مامان:شما خيلي بي جا ميکني نياي اونجا قصد ما اشنايي بيشتر دو تا خانوادس بعدشم همينم مونده تو يه علف بچه به من درس دين داري بدي

شايسته:به هر حال من لباس دارم نيازي هم ندارم

چاييشو برداشت و به سمت اتاقش رفت از کنار اتاق فرزين که رد ميشد صداي ارومي توجهش رو جلب کرد

خيلي اروم در اتاق رو باز کرد

بله .....................

اقا پشت لپ تابش نشسته بود و اهنگ تصويري 25بند نگاه ميکرد

قبل از اينکه ببيندش از اتاق زد بيرون پس ممنوعه هاي اين خونه فقط براي اون بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟


romangram.com | @romangram_com