#گشت_ارشاد_پارت_146

با ديدن شايسته تلفنش رو قطع کرد و سعي کرد با خوشرويي به سمتش بياد

تصميم گرفته بود يه فرصت دوباره به خودش و شايسته بده

در نظر اون شايسته گناهي نداشت که بخواد سردي ببينه نه اينکه در نظر امير گناه کار نباشه ولي تا زماني که خيانت نبينه ازش گذشته رو فراموش ميکنه

امير :سلام خانوم اماده اي؟

شايسته:سلام اره بريم

سوار ماشين شدند و همراه نرگس و شکوفه و زينب به سمت ارايشگاه رفتند

با ورود به ارايشگاه خانم ارايش گر سريع کار خودش رو شروع کرد و دائما غر ميزد که دير اومدن

سريع دست به کار شد و انواع و اقسام مواد ارايشي رو روي صورت شايسته پياده کرد و بعد از ارايش صورتش بدون اينکه اجازه بده خودش رو توي ايينه ببينه وارد يه سالن ديگه براي ارايش مو و ناخنش شد

کار ارايش گر تقريبا چند ساعتي طول کشيد

و بعد اتمام کارش براي خودش دستي زد و رو به نرگس گفت:بيا خانم صدرايي ببين عروست چه عروسکي شده

نرگس و زينب و شکوفه با کنجکاوي خودشونو به شايسته رسوندند و با ديدنش همشون ذوق کردند

romangram.com | @romangram_com