#گشت_ارشاد_پارت_140

امير:من همسر ش هستم ولي صاحب اختيارش نه من ميدونم که شايسته چشمش از اول اينو گرفته بود مگه نه خانوم

شايسته که ديگه رو ابر ها سير ميکرد گفت:اره خيلي نازه

بعد با هم به سمت مغازه براي پرو لباس رفتند

شايسته لباسشو تنش کرد و شکوفه زيپشو بالا کشيد

با رضايت نگاهي به خودش توي ايينه انداخت اين لباس نباتي براق با صورت گندمي و چشم و ابروي سياهش هارموني قشنگي رو ايجاد کرده بود

شکوفه:واي شايسته خيلي خوشگل شدي واقعا بهت مياد بزار بگم مامان بياد ببينه

در اتاق پرو رو باز کرد و زينب و محبوبه رو صدا زد تا لباسشو ببين

زينب:واي زن داداش چقدر خوشگل شدي اين لباس واقعا بهت مياد

محبوبه:ولي خيلي بازه نگاه کن شکوفه ببريم خونه بابات و پسرا گير ميدن ها از من گفتن بود

شايسته:مامان جان مگه بابا هميشه نميگه اختيار زن دست مردشه ؟حالا هم بگو شوهرش اجازه داد همينو بخره

شکوفه:مامان اقا امير رو هم صدا بزن ببينه

romangram.com | @romangram_com