#گشت_ارشاد_پارت_139


اين حرکتش يه حس خيلي خوبي رو به شايسته داد و باعث شد از ته دل ذوق بکنه

چشم شايسته يه لباس نباتي رنگ دکلته رو گرفته بود که روش گل هاي برجسته ي بزرگ و قشنگي داشت و داخلش با منجوق و مرواريد کار شده بود

ولي جرات نداشت بروز بده چون مطمئن بود مادرش مخالفت ميکنه يه چنين لباس بازي رو بپوشه و از عکس العمل امير هم ميترسيد

محبوبه:خوب به نظر من اون لباس فيروزه ايه خيلي خوب بود بريم همونو پرو کنيم

امير سرفه ي مصلحتي کرد و گفت :ولي به نظر من اون لباس نباتيه خوشگل تر بود

چشماي شايسته ناخود اگاه از شوق برقي زد اصلا باورش نميشد امير قبول کنه چون اگه حاجي و پسرا بودن به خاطر باز بودن لباس کلي گير ميدادند

محبوبه:ولي امير اقا اون خيلي باز بود که

امير:چه اشکالي داره ؟مجلس که زنونه س همه هم خانوم هستن چرا بخوايم يه لباسي که اون قدر بسته س که به درد مهموني هاي مختط ميخوره رو بگيريم؟

شرمنده تونم حاج خانم ولي اين يه نوع سخت گيري بي جاست

محبوبه ديگه حرفي در اين مورد نزد و گفت:باشه به هر حال شما همسرشي و صاحب اختيارش بريم همونو بپوش


romangram.com | @romangram_com