#گشت_ارشاد_پارت_137
رها چشماشو تنگ کرد و گفت:و اگه ندم ؟؟؟؟؟
امير با خونسردي گفت:مجبوريم تحويلتون بديم بهزيستي
ما از اون اراذل بازجويي کرديم و اونا ميگن با شما کاري نکردند سکوت شما حرفشون رو تائيد ميکنه و شکايتي نميتونيد بکنيد
رها دو باره به رو به روش خيره شد و گفت: گفتم خانواده ندارم ولي نگفتم که خونه ندارم که ميخوايد تحويلم بديد بهزيست
امير :ببخشيد ميشه واضح تر توضيح بديد ؟
*******************8
شايسته کمد لباس هاشو زير و رو کرد ولي همه ي مانتو هايي که مجاز بود بپوشه سياه و تيره بودن
بالاخره بعد کلي گشتن يه مانتو ابي نفتي تنش کرد از بين روسري هاش هم يه روسري که زمينه ي ابي نفتي و گل هاي ريز سفيد داشت رو سرش کرد
romangram.com | @romangram_com