#گشت_ارشاد_پارت_135


امير دستاش رو ول کرد و دوباره تو فرم جدي خودش فرو رفت و گفت:نشونت رو يادت نره فردا دستت کني لطفا مامانمم صدا کن که بريم

شايسته متعجب از تغير رفتار امير گفت:داخل نمياي يه چايي بخوري؟

امير:نه ممنون بايد برم اداره خيلي کار دارم

شايسته:باشه خدانگهدار

امير :خداحافظت باشه

شايسته پياده شد و نيم نگاهي به امير انداخت براش جالب بود اولين پسري بود که از صبح تا الان اصلا بهش نزديک هم نشده بود و تا وقتي محرم نشده بودن حتي دستش رو هم نگرفته بود برعکس بقيه که تو همون 5 دقيقه ي اول اولين کاري که ميکنن گرفتن دست طرفه با اين که اصلا هم نميشناسنش

بي اراده دستي براش تکون داد و به سمت خونه رفت تا نرگس خانم رو صدا کنه

امير با خودش فکر کرد چرا وقتي دستشو گرفتم انقدر شوکه شد و لرزيد و سرخ شد مگه اولين بارش بود؟؟؟؟؟؟؟؟ اين دختر انگار خيلي متفاوت تر از اون چيزيه که نشون ميده

نگاهش به طرف شايسته سر خورد که براش دست تکون ميداد و لبخند مهربوني روي لبش بود

اونم بي اختيار دستش رو بالا اورد و براش تکون داد


romangram.com | @romangram_com