#گشت_ارشاد_پارت_13


بهراد: جناب سروان نشستن و چايي خوردن جرمه ؟

بعد پوزخندي زد و گفت: اصولا تو اين کشور همه چي جرمه شما بگو ما الان داريم چه کار خلاف شرعي ميکنيم خداي نکرده من تو جمع خانم رو بوسيدم يا نه کار بي ادبي ديگه اي کردم شما بگيد والا

بعد بي توجه به حضور امير حسين پک خونسردانه پک محکم تري به قليونش زد

امير با خشم کنترل شده رو به بهراد گفت: امروز بي خيالت ميشم ولي اينو بدون زبون دراز

در حالي که انگشت اشاره شو به علامت تهديد جلوش تکون ميداد گفت:اگه يه بار ديگه ببينمت يا گيرم بيفتي بلايي سرت ميارم که تا عمر داري يادت نره کوچولو

ديگه منتظر نموند که بهراد سر کل کل رو با هاش باز کنه و پيش سامان برگشت و جايي نشست که مستقيما به شايسته احاطه داشته باشه

سامان: چته امير چي کار داري به مردم يه امروز هم دست بر نميداري ؟

جواب امير همچنان سکوت بود و فکر ميکرد که شايسته رو کجا ديده

بلاخره چايي خوردنشون تموم شد و شايسته همراه بقيه از جاشون بلند شدن که برن

شايسته روسريشو روي سرش مرتب کرد و با بقيه راه افتاد ولي خودشم نميدونست چرا توي لحظه ي اخر برگشت و نگاهي به امير حسين انداخت


romangram.com | @romangram_com