#گندم_پارت_4
-خواب وبیداربودم!
کامیار-آره جون عمه ت!
-جدی می خوای بری شمال؟!
کامیار-آره
-الان همه ش بارونه ها!
کامیار-چه بهتر!
-همین الآن می خوای بریم؟!
کامیار-اومدم ببینم اگه می آی،برم یه ساک وردارم وبریم.
-من هنوز صبحونه نخوردم!
کامیار-عجله نکن.بایداول یه سربریم سراغ دایی جان ناپلئون.
-کی؟!
کامیار-آقابزرگ!
-اگه آقابزرگ بفهمه بهش می گی دایی جان ناپلئون!
کامیار-پاشوراه بیفت.
romangram.com | @romangram_com