#گندم_پارت_196
کامیار-توعاشقی باید حواستوجمع کنی،به من چه مربوطه؟
-حالا چیکارکنم؟
کامیار-حالا خودتو ناراحت نکن!من چندتاشعر می خونم شاید فهمیدم کدوم شعر بوده!
-آخه بین این همه شعر؟
کامیار-بالاخره باید یه کاری کرد دیگه!ببین این نبود؟
دخترمحلمون توی شهر ماتکه
مهربون وشیرینه اماسراپا کلکه
-نه،ازاین شعرانبود.
کامیار-ببین این یکی نبود؟
بلا شیطون خودم-دشمن جون خودم-قربون خوشگلیات-دل داغون خودم-
-اِآهنگ که برام نمی خوند!ازاین شعرای شاعرا می خوند!
کایار-آهان ببین این نبود؟
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین وگهی زین به پشت
romangram.com | @romangram_com