#گندم_پارت_17
کامیار-اتفاقا این چیزا تمرین می خواد آدم باید قبل ازعروسی اخلاق همدیگرو بفهمه!مثلامن میشم داماد آفرین میشه عر وس!من شب خسته ومرده از سرکار می آم ومثلا آفرین درخونه رو برام وامیکنه!خب!بایدقبلا تمرین کنم که بدونم این جور وقتا چی باید به زنم بگم دیگه!
آقابزرگه یه نگاهی بهش کرد وبعدروکردبه من وگفت:
-توام ازاین بازیا می کنی؟!
کامیار-نه بابا!این طفلک توبازی همیشه میشه ساقدوش من!
آقابزرگه-همین فردامیدم تموم درختاروقطع کنن که دیگه ازاین بازیا نکنی!فعلا لازم نکرده برین شمال!
کامیار-نری شمال؟
آقابزرگه-نه مگه نمیگی امشب جلسه س خونتون؟
کامیار-چرا!
آقابزرگه-پس شمادوتا حتما باید تواین جلسه باشین!حالام بلند شین برین پی کارتون که کاردارم.
من وکامیار چایی مون روخورده نخورده بلند شدیم وخداحافظی کردیم که دم در کامیار برگشت وبهش گفت:
-حاج ممصادق!راسته که اگه تواین دنیاکاربدی بکنیم تموم تن وبدنمون اون دنیاباید جواب پس بدن؟
آقابزرگه-آره بابا جون اون دنیاتک تک اعضاء بدن مونو مواخذه می کنن و...
بعدیه نگاهی اززیر عینک ش به کامیار کردوگفت:
واسه چی می پرسی؟
romangram.com | @romangram_com