#گندم_پارت_148
کامیار-خالی نبند مش صفر!اگه فکر میکردی ماها دزدیم پاتواین طرفا نمیذاشتی ازدور ماهارودیدی وگفتی برم یه خودی نشون بدم.
مش صفر-آقا شماچرا امروز پیله کردی به ما؟
کامیار-بیا حالا بشین یه سیگاربکش وبعدش برو به همه بگو دوتا دزد توباغ بود تامنو دیدن فرار کردن!
مش صفر همونجا جلوی نیمکت مانشست وروزمین وکامیار سه تا سیگاردرآورد وروشن کردویکی یه دونه دادبه ما!
مش صفر-اگه آقابزرگ بفهمن شما سیگار می کشین محشر به پا میکنن!
کامیار-باز مارو تهدید کردی مش صفر؟می رم وافور ومنقل وتریاکت روازگوشه باغ درمیآرم ومیبرم میذارم جلوی حاج ممصادق آ!
مش صفر یه نگاهی به کامیار کرد وگفت:
-آقاشما اینارو ازکجا می فهمی؟
کامیار-کلاغه برام خبر می آره.
مش صفر-آقا یه دفعه کلاغه نره چیزی به آقابزرگ بگه!
کامیار-نترس نمی گه!حالا توبگو ببینم توازاین جریان چی میدونی؟
مش صفر- من روحمم ازاین جریان خبر نداشته!
کامیار-چاخان نکن مش صفر!یه عمره تواینجایی مگه میشه این چیزا رو ندونی؟
مش صفر-به کی قسم بخورم که باور کنین؟ماآقا فقط به کارای آقابزرگ وباغ می رسیم به این چیزا کاری نداریم.
romangram.com | @romangram_com