#گندم_پارت_127

کامیار-باغ!می خواست خرم کنه که برم توجبهه اونا ویه کاری بکنم که اقابزرگ راضی بشه باغ روبفروشیم.

-خب!

کامیار-می گفت اگه این باغ فروش بره پول می آد دست مامانم ومی تونیم باهاش چندتا آپارتمان شیک و ویلاوچی وچی وچی بخریم!بعدشم تکلیف ماها روشن میشه!

-تکلیف چی؟

کامیار-منم ازش همینو پرسیدم که گفت تکلیف منو وتو دیگه!

-یعنی تکلیف توومن؟

واستاد ویه نگاهی به من کرد وگفت:

-سامان،همچین می زنم تواین بازوت که نعره ت هفت اسمون بره ها!

-واسه چی؟

کامیار-می گم تکلیف من وآفرین معلوم بشه!اونوقت میگی تکلیف توومن؟

-خب آخه جمله ت یه جوری بود!فکرکردم یه نقشه هایی برای من وتو کشیدن!

کامیار-بابا این حرفا چیه میزنی؟الآن همه فکر میکنن بین من وتو یه خبرایی هس!

-آخه توگفتی تکلیف من وتو!منم فکر کردم می خوان یه کاری برای من وتوبکنن!

کامیار-بابا انقدر من وتو،من وتو نکن!می ان می گیرن سنگسارمون می کنن آ!


romangram.com | @romangram_com