#گندم_پارت_10

کامیار-هرکی بی اجازه بیادتواتاق شما،می گیرین ش ومیندازین ش توشیشه!؟

آفرین که باخنده داشت می رفت گفت:هرکی روکه نه!درهرصورت اگه قورباغه ت روخواستی،بیابگیرش!

کامیار-من اصلا طاقت توشیشه موندن روندارم خیلی ممنون!

آفرین ازهمون دورگفت:شیشه اندازه توندارم نترس!

کامیار-واخدابدور!خاک توگورم کنن که شیشه اندازه من پیدانمیشه !خیرنبینن این شیشه سازا که شیشه اندازه من نمی سازن!

اینارومی گفت وآفرین روکه داشت می خندید ومی رفت نگاه می کرد !منم بهش می خندیدم .توی این فامیل همه اززبون کامیار می ترسیدن وحریفش نمی شدن !

کامیار-نون به نون شون نرسه این شیشه برها که سایز منوندارن!توروحش سگ... اگه کسی بیاد تواتاق توام بادوتا عشوه،بکنی ش تو شیشه !

بعدبرگشت طرف من ویه نگاه بهم کرد وگفت:به چی میخندی؟

-به تو.

کامیار-پسربرو کاراتوبکن بریم تااون یکی نیمده بگه یه مارمولک انداختی توتختخوابم!

-تواین همه جک وجونور ازکجا پیدامی کنی ومیندازی به جون اینا!؟

کامیار-جدی باورکردی که اینا کارمنه؟

-پس کارمنه؟

کامیار-نه!من یکی که روتو قسم میخورم که اینکارا کارتونیس!تواگه ازاین عرضه ها داشتی دلم نمی سوخت اماکارمنم نیس!تندلباسامو پوشیدم ورفتم توآشپزخونه ویه سلام به پدرومادرم که داشتن صبحونه میخوردن کردم ویه لقمه گذاشتم دهنم


romangram.com | @romangram_com