#گاهی_عشق_از_پشت_خنجر_می_زند__پارت_60


)از سلنا گومز پخش می شد.با اون باندهای قوی صدا پخش می شد..قیافه ی امیررایا وبچه ها و جو حاکم بعلاوه این Senceآهنگ(

آهنگ خیلی رو اعصاب بود.خیلی مسخره بود.یعنی امیررایا کلا تو باغ نبود و من مونده بودم چطور داشت رانندگی میکرد.یعنی وقتت بود از خنده پهن شم فقط می ترسیدم لو برم و حالا بیا درستش کن...ولی خیلی خنده دار بود.جو+آهنگ سلنا...!؟خخخخ..(دانلود کنید.کنارش جو تو ماشین رو هم در نظر بگیرین)

سخت بود و کاملا حق میدم.جدایی هیچ وقت خوب نبود.همیشه دردناک بود.بد نبودم ولی خوب...خنده ام میگرفت!

خواستیم بریم.توی فرودگاه..قیافه اش خیلی کلافه بود.بهش نگاه می کردم و آهنگ بد نیست از علی پیشتاز و سمیر توی ذهنم مرور میشد اشکم رو درمیاورد.بچه ها رفتن..منم باید می رفتم.

شاید الان نباید بیش از حد باشیم احساسی

ولی می خوام واسه اخرین بار رو به روم وایسی

-خداحافظ امیررایا..

خواستم برم که دستم رو کشید و بغلم گرفت.محکم،شاید به اندازه ی دلتنگی هایی که قرار بود بکشه..نمی دونم!

سعی کن باشی آرومتر

من هنوز اینجا رو به روتم

تو اشکات پاکن مثل بارونن

نمیرم تا نیاد بارون بند

چشمام رو بستم..به شکستنش، موقع همیشه رفتنم فکر میکردم.

romangram.com | @romangram_com