#گاهی_عشق_از_پشت_خنجر_می_زند__پارت_17

-خداحافظ.

وارد خونه شدم و بعد هم اون رفت.اصلا در کف اینم که بچه ها اینقدرنگرانم شدن!!

وارد شدم.یعنی با کله توی فیلم بودن...خرم سلطان بخوره تو سر همه اتون!! اصلا نمی دونم این فیلم چی داره؟! خسته بی رمق رفتم توی اتاقم و سریع لباسام رو عوض کردم.روی تختم دراز کشیدم و بدون فکر به هیچ احدی خوابم گرفت.

***


-وای امیررایا چی شده؟

-ای خدا مرگم بده...چی شده عزیزم؟

-امیررایا داداش خوبی؟

-امیررایا دست وپا شکسته شدی که...چی شده؟؟

-اوه داش امیر...ددی زده یا مامی یا عشقت؟؟

-امیر اوهو...نمردیم امیر زخم و زیلی رو هم دیدیم!! امیر حالا ما رو می شناسی؟

-امیر خوبی؟

-امیر عشقم کی چش و چالت رو دراورده؟؟داش امیر پاشو این مسخره بازی ها بهت نمیاد!!

-امیررایا کی صورت عروسکیتو گاوی کرده؟

romangram.com | @romangram_com